ديدي هواي تو چه بر سرم مي اورد
ميانه ي همه گرگ ها گوسفند شده ام
ديدي غريبي درد بدي ايست
ميانه هم نامرد ها مردانه زيستن مرگ است
بانو
دستم را رها كني ميميرم
من قول داده ام
نشد
تو قول داده اي
ميشود
... حالا زمان ظهور ادم-فرشته است
قسم به لبخندي كه نزدي
قسم به اشكي كه ريختم
مردانه هستم
مرا ببخش كه بي تو اب خوش از گلويم پايين نميرود
دستهايت تنها حريم امن من است
به توكل نام اعظمت
حضرت بانو

"سید علی ضیا"